اگر غدير برپا شود....  (۲)

                       ایت الله العظمی سید صادق شیرازی

حكمت اعطى آزادى از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه  السّلام
در حالى كه حضرت على عليه  السّلام حق مطلق بودند و به فرموده پيامبر گرامى اسلام: «الحق مع علي وعليّ مع الحق؛ حق با على و على با حق است» پس آنهايى كه در مقابل حضرت قرار مى گرفتند و اعتراض و تظاهرات مى كردند مخالف حق بودند، ولى هرگز حضرت عليه  السّلام با آنان برخورد نمى كرد و از طرد، نفى و سركوب آنان پرهيز داشت، دادگاه و مجازاتى براى برخورد با آنان به راه نيانداختند. حال اين سؤال پيش مى آيد كه: چرا امام عليه  السّلام به جامعه آزادى داد؟ پاسخ اين پرسش را بايد در چنين ويژگى در سيره اميرالمؤمنين عليه  السّلام و نگرش ايشان به حكومت و سياست يافت.
سياست اميرالمؤمنين عليه  السّلام در ادامه سياست رسول گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم و در راستاى وحى الهى بود. لذا وقتى با موج اعتراض ها مواجه مى شدند از ابزار قدرت استفاده نمى كردند، زيرا حكمتى در عمل ايشان وجود داشت كه مى خواستند درسى براى همه بشر باشد و آن اين كه در اداره حكومت و سياست اصل الهى «لا اكراه في الدين؛
(15) اجبارى در دين نيست» و مصلحت اداره امور جامعه مهم تر از شخص است و همين ترجيح مصلحت جامعه بر شخص، سبب گرديد تا اصحاب را ازمنافق خواندن منافقان واقعى برحذر داشتند.

غدير، تأمين كننده معاد و معاش بى دغدغه
در روايتى از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده كه اگر اهداف غدير در جامعه محقق مى شد و اميرالمؤمنين عليه  السّلام پس از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم حكومت مى كردند آن چنان مى شد كه خود فرمودند: «... ولو أن الله منذ قبض الله نبيه اتبعونى وأطاعونى لأكلوا من فوقهم ومن تحت ارجلهم رغداً الى يوم القيامة؛(16) اگر امت، پس از وفات رسول خدا از من پيروى و فرمان برادرى مى كردند تا روز قيامت از فراز و زير پى خود نعمت هى گوارا مى خوردند و زندگى توأم با رفاه داشتند».
واژه «رغد» به معنى زندگى مرفه است و در چنين زندگى دغدغه فقر و مشكلات معيشت و انگيزه ى برى جنگ وجود ندارد.
اگر اميرالمؤمنين عليه  السّلام از مقام حكومت نفى نمى شدند و غدير بر پا مى شد، و مدت سى سال پس از پيامبر صلّى الله عليه وآله وسلّم حكومت مى كردند نه تنها شريعت دستخوش تحريف نمى شد و جنگ و نزاعى رخ نمى  داد، بلكه راحت ترين زندگى مادى و معنوى در جامعه فراهم مى شد و جهان برى هميشه در امنيّت و سلامت به سر مى برد. به گونه ى كه حتى يك فقير در جامعه وجود نداشت و كار خانواده اى به نزاع و قطع رحم نمى انجاميد. تمام خوبى هايى كه بيان شد در صورتى تحقق مى يافت، كه غدير برپا مى شد، امّا با كمال تأسف آنچه كه شايسته بشر نبود و نصيب بشر شد، نتيجه نفى غدير است. از اين رو حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالى فرجه الشريف پس از ظهورشان همان خواهند كرد كه بر عهده اميرالمؤمنين عليه  السّلام گذارده شده بود.

پيش بينى حضرت زهرا سلام الله عليها از پيامدهاى نفى غدير
پس از اين كه كودتاگران غدير را نفى كردند، حضرت زهرا سلام الله عليها پيامدهاى سوء اين روند و تأثير منفى آن را بر جامعه بشرى بيان فرمودند و جامعه را متوجّه خطرات آن كرده، فرمودند: «... ثم احتلبوا ملإ القعب دماً عبيطا وزعافا مبيدا؛(17) ... آن گاه پى در پى خون تازه بريزيد و كشتارى نابودكننده بدرويد». اين همه خون ريزى ها، جنگ و كشتارها و بمب گذارى ها ميان مسلمانان و كفّار كه در جاى جاى دنيا رخ مى دهد، تبلور فرمايش حضرت زهرا سلام الله عليها است كه جى تأمل فراوان دارد.

غدير بزرگ ترين عيد
در اسلام عيدهى فراوانى وجود دارد، مانند: عيد فطر، عيد اضحى (قربان)، جمعه و ... ، هيچ يك از اين عيدها ويژگى عيد غدير را ندارند، زيرا اين عيد صرفاً عبادى نيست كه عيد كرامت انسان هاست و اهداف والايى را دنبال مى كند، هر چند جنبه عبادى آن به تنهايى برى ساختن جامعه بسنده است، امّا حكومت عدل، مساوات و ... از اهداف اصلى اين عيد به شمار مى رود. در صورتى كه غدير على عليه  السّلام اجرا مى شد آن آثار نيك نصيب بشريت مى گرديد. البته تاريخ نمونه هايى از آن آثار را كه در مدت كوتاه حكومت اميرالمؤمنين عليه  السّلام تحقق يافت، ثبت كرده و هيچ كس منكر آن نشده و نخواهد شد. تمام مذاهب و اديان حتى يهودى و مسيحى نيز واقعيت آزادى به اجرا در آمده از سوى اميرالمؤمنين عليه  السّلام و پيامبر گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم را پذيرفته اند. پيامبر گرامى اسلام صلّى الله عليه وآله وسلّم به خوبى از اهداف غدير آگاه بودند و تأثير آن را – در صورت تحقق – بر جامعه مى دانستند. در روايتى درباره غدير مى فرمايند: «أفضل أعياد أمتي؛(18) بزرگ ترين عيدهى امّت من است».
اين روايت را مى توان اين گونه تفسير كرد كه: در صورت عملى شدن اهداف غدير، آن چنان شكوه و عظمتى به وجود مى آورد كه برى مسلمانانِ همه دوران ها سرفرازى مى آفريد. جان سخن اين كه عظمت غدير بر هيچ كس پوشيده نيست و اگر چه در آن ايام نمودى نداشت، ولى همان مقدار كه ظاهر شد ثمره مدت كوتاهى از حكومت اميرمؤمنان عليه  السّلام بود.

وظيفه شيعيان در برابر غدير
آنچه گفته شد تاريخ اهل بيت عليهم السلام است و بايد توجه داشت كه تاريخ اهل بيت عصمت و طهارت عليه  السّلام جزئى از علوم آنان قرار دارد، امّا با كمال تأسف، - مردم جهان جى خود دارند كه - بيشتر مسلمانان تاريخ اهل بيت عليهم السلام را به درستى فرا نگرفته و اهميت نعمت غدير را درك نكرده اند. در حديثى صحيح از امام رضا عليه  السّلام آمده است كه فرمودند: «يتعلم علومنا ويعلّمها الناس؛(19) علوم اهل بيت عليهم السلام را به درستى فرا گيرند و به مردم بياموزند». آنچه مهم است، اين است كه حضرت در حديث فوق نفرمودند به شيعه يا به مسلمين بياموزيد، بلكه فرمود به تمام مردم بياموزيد.
واژه «مردم» شامل پيروان همه اديان و مذاهب و نهايتاً كل بشريت مى شود و چه خوب است كه به جاى پرداختن به برخى شخصيتّ سازى هاى بى مورد، حقيقت و عظمت غدير به جهانيان شناسانده شود و اهداف آن به افكار جهانيان ارائه شود.
متأسفانه شخصى كه به عنوان عالم مطرح است صلاح الدين ايوبى را «رهبر اسلامى» مى خواند در حالى كه صلاح الدين به نوشته هم كيشان خود در جريانى، شهرى را با ساكنان پنجاه هزار نفرى اش به آتش كشيد. چنين شخصيت سازى هايى از برخى عالمان شيعه با وجود غدير عظيم على عليه  السّلام مايه تأسف است.
غدير على عليه  السّلام عظمتى دارد كه فقط مى توان آن را بيان كرد، ولى حقيقت عظيم آن را نمى دانيم و تنها رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم كه واسطه رساندن اين پيام بود و اميرالمؤمنين عليه  السّلام كه مأمور تحقّق بخشيدن اهداف آن بود از آن آگاهى دارند.
اميدوارم به بركت و عظمت غديرى كه نزد بارى تعالى است به ما توفيقى عنايت فرمايد تا وظيفه خود را نسبت به غدير انجام دهيم.

وصلّى اللَّه على محمد وآله الطّاهرين

*) آنچه در پيش رو داريد متن سخنرانى آية الله العظمى سيد صادق شيرازى است كه در تاريخ 17/ذى الحجه/1424 در جمع عده اى از طلاب ايراد شده است.

1) وسائل الشيعه، ج20، ص202، ح509.
2) مائده (5)، آيه3: ... اليوم أكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الإسلام دينا ...؛ امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خودم را بر شما تمام گرداندم و اسلام را برى شما برگزيدم.
3) قلم (68)، آيه4: وانك لعلى خلق عظيم.
4) نك: محمد بن المشهدي، المزار، ص269.
5) سه نبرد تحميلى بر امير المؤمنين على عليه السلام با عناوين «ناكثين/جمل»، «قاسطين/صفين»، «مارقين/خوارج» مى باشد.
6) وفيات الأئمة، ص56.
7) مالك، المدونة الكبرى، ج2، ص49.
8) ابراهيم بن محمد الثقفي، الغارات، ج2، ص520: لا بغضك الا منافق.
9) ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج5، ص320.
10) بحار الانوار، ج28 ص159.
11) قاضى نعمان مغربى، شرح الأخبار، ج2، ص525.
12) قاضي نعمان مغربي، دعائم الاسلا، ج1،ص 394.
13) برابر قواعدى كه در ارتشهاى جهان وجود داشته و دارد ودر عرصه جنگ، سلسله مراتب هرگز اجازه نافرمانى، پيشنهادهاى خارج از رده سازمانى كه جايگاه و مجراى ارائه پيشنهاد مشخص است وجود ندارد و در صورت بروز كوچكترين نافرمانى هايى كه موجب تضعيف نبرد شود بدون رعايت اصول محاكمات عادى محكوم به مرگ است كه در تعبير قواعد نظامى مشهور به «دادگاه صحرايى» مى باشد، هيچ يك از كشورها اعم از كشورهاى آزاد و غير آزاد از اين قاعده مستثنى نمى باشند. كشورهاى آزاد در زمان بروز حوادثى نظير جنگ اين ازادى را از نيروهاى مسلح سلب نموده و با عنوان «خطوط رمز امنيت ملى» اجازه مترين اعتراضى را نمى دهند مگر ارائه پيشنهاد از مجارى قانونى كه قبل ازعملياتها در طراحى عمليات وجوددارد و يا در حين شكست به عنوان پيشنهاد از سوى فرمانده وجوددارد است. بايان وجود اعطاى آزاى اميرالمؤمنين عليه السلام عرصه محدودى نداشت و حتى وضعيت جنگى را هم شامل مى شد.
14) مشخص مى شود كه اميرالمؤمنين آزادى بيان را ضرورت يك جامعه مى دانستند زيرا اشان صريحاً در برابر آزارهاى مفرط خوارج مى فرمودند كه من على رغم تمام مخالفت ها و كارشكينهايى كه مى كنيد، حق و حقوقتان را از بيت المال به شما مى دهم. فقط اگر دست به اسلحه برديد، من نيز در آن وقت دستبه اسلحه خواهم برد. يعنى ميزان شرعى امر را در جامعه كه «امنيت عمومى» است معين كردند و بر وفق آن عمل كردند ولى هر گونه اعتراضى را در مقام بيان ناقص امنيت عمومى ندانسته و مستوجب سلب حقوق اجتماعى نمى دانند.
15) بقره/255 . آيه فوق اشاره به اين دارد كه دين از جنس دوست داشتن است، دين را بايستى با عشق ورزيدن و محبت برگزيد زيرا نمى توان كسى را به اجبار علاقه مند به چيزى كرد چرا كه دلنشينى با اجبار در منافات است. جايگاه ايمان دل ات و عمل تابع دل آدمى. جسم و دل را نمى توان توأماً اسير كرد بلكه اين جسم تنا است كه اسير حكم حاكم قرار مى گيرد ولى دل چنين نيست مگر اينكه كسى به اراده و رغبت دلبرگى يابد. بنابراين «لا اكراه في الدين» دو معنا خواهد داشت: الف: «مردم را براى ايمان آوردن اجبار نكنيد» ب: اگر اجبار به كار برديد آنان ايمان آوردند، آن ايمان، ايمان نيست چرا كه ذاتاً اكراه بردار نيست، ايمان را بايستى در قلوب آدمويان وارد نمود كه در آن صورت حكومت، حكومتى خواهد بود متناسب با ايمان آزاد مردم، اميرالمؤمنين عليه السلام پس از اينكه مردم به نزد او مى شتابند و دريافته بودند كه على عليه السلام حق است زيرا غدير حق بود كه نفى شده بود و مى خواهند با او بيعت كنند و حضرت عليه السلام با اينكه حق بودند در پاسخ بيعت كنندگان مى فرمايند: دعونى والتمسوا غيرى [...] وانا لكم وزيراً خيراً لكم مني اميراً؛ به دنبال كسى ديگرى برويد [...] اكنون من وزير باشم بهتر از اين است كه امير باشم.»
و اين حاكى از اين است انتخاب حق هم بايستى از سوى مردم، انتخاب آزاد و مبتنى بر ايمان باشد نه اجبار، چنين نمونه اى از آزادى در هيچ جاى دنيا يافت نمى شود.
16) كتاب سليم بن قيس هلالى، ص211.
17) احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ج1، ص148.
18) محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج37، ح 2 و ج94، ص110، ح2.
19) شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص275.